بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine

ساخت وبلاگ
امشب بلافاصله بعد از نماز و افطار مختصر، به خروجی مشهد رفتم. ماشین برای شهرستان کم بود، لذا تصمیم گرفتم مسیر را در دو مرحله طی کنم.به همین منظور ابتدا سوار یک پراید به مقصد نیشابور شدم که آقا و خانمی داخل آن در حال بازکردن افطار و مشغول خوردن چای بودند.گفتند ما امروز از فیروزه نیشابور برای زیارت آمدیم و الان داریم برمی‌گردیم، برای استفاده و افطار با بسته‌های متبرک به رواق امام خمینی (ره) هم رفتیم؛ ولی چیزی نصیبمان نشد! در ترافیک نسبتا طولانی میدان بیت‌المقدس از طریق نسیم رضوان چند بار برای ثبت‌نام غذا اقدام کردیم ولی راه نمی‌داد، حالا داریم با چای و نان خالی که تعارف کردند، روزه خود را باز می‌کنیم...ماشین در راه پنچل شد، موقع تعویض چرخ، ضمن صحبت‌های عادی که اهلِ کجایید و کجا زندگی می‌کنید؛ پرسیدم امروز چه دعاهایی کردید و چه خواسته‌ای از امام راشتید؟ مرد راننده گفت: ... آرزو داشتیم افطار مهمان امام رضا -علیه‌السلام- باشیم ولی نشد.بلافاصله بعد از پنچرگیری و نشستن در داخل خودرو، همسرش نیز همین حرف را تکرار کرد...من گفتم: اتفاقا امام رضا علیه‌السلام به شما نظر داشته و دعای شما را مستجاب کرده و شما مهمان امام رضا علیه‌السلام هستید و غذای امروز خود را که دو یا سه نفری درخواست کرده بودند ولی به یک طریقی نمی‌شد به آنها بدهم، تقدیم این زوج زائر کردم.هر دو گریه کردند، مرد از ماشین پیاده شد و رو به حرم با امام رضا علیه‌السلام صحبت‌هایی کرد و مدتی به خاطر بغض نمی‌توانست صحبت کند.موضوعات مرتبط: ویژه: خاطراتی واقعی ازعنایات امام رضا ومعصومین (ع) ، امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 5 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 22:28

.#غربت_امام'>امام_رضا(علیه‌السلام)دعبل بن علی خزاعی، شاعری که در زمان امام رضا (علیه‌السلام) می‌زیست، گفت: وقتی قصیده تائیه‌ام - که بیت زیر یکی از ابیات آن است - برای حضرت امام رضا (علیه‌السلام) خواندم؛مدارس ایات خلت من تلاوةومنزل وحی مقفر العراصاتآن خانه ها، جایگاه تدریس آیاتی چند بود که بیت رسالت در آنها تفسیر آیات می‌فرمودند؛ و اکنون به سبب جور مخالفان، از تلاوت قرآن خالی شده است. زیرا جای تفسیر آن، محل نزول وحی الهی بود و اکنون عرصه های آن عبارت و هدایت خالی و بیابان و ویران شده است.همین که به ابیات زیر رسیدم؛خروج امام لا محالة واقعیقوم علی اسم الله بالبرکاتیمیز فینا کل حق وباطلویجزیی علی النعماء والنقماتترجمه: آنچه امید می‌دارم، ظهور امامی است که البته ظهور خواهد کرد و با نام خدا و یاری او و با برکت‌های بسیار به امامت قیام خواهد کرد و هر حق و باطلی را تمیز و مردم را به نیک و بد، پاداش و کیفر خواهد داد.دعبل گفت: چون این دو بیت را خواندم؛ امام رضا (علیه‌السلام) بسیار گریست. بعدا سر بلند کرد، فرمود:ای خزاعی! روح‌القدس، این دو بیت را به زبان تو انداخته است؛ آیا می‌دانی آن امام کیست؟ گفتم: نه. مولای من! جز اینکه شنیده‌ام امامی از خاندان شما خروج خواهد کرد و دنیا را از فساد، پاک و پر از عدل و داد خواهد نمود.فرمود:الامام بعدی محمد ابنی وبعد محمد ابنه علی وبعد علی ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظری فی غیبته.بعد از من پسرم، محمد، امام است و بعد از او پسرش، علی، و پس از علی پسرش، امام حسن عسکری علیه السلام و بعد از او پسرش، حجت منتظر علیه السلام که ظهورش حتمی و قطعی.گر چه بیش از یک روز از دنیا باقی نمانده باشد؛ خداوند، همان یک روز را آن قدر، طولانی خواهد کرد تا آن امام ظهو بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 15:41

سلام دوستان عزیزاما بعدامروز می‌خواهم از بنده‌نوازی امام رضا (علیه‌السلام) بگویم:من و چند نفر از همسایگان به همت امام جماعت مسجد محل خود هر روز توفیق داریم صبح‌ها حرم مشرف شویم که البته بعد از عرض سلام و خواندن زیارتنامه و دعا برمی‌گردیم.امروز صبح کلا از کشیک فراموش کرده بود‌م.اتفاقا طبق روال روزهای جمعه که تا نزدیک ظهر صبر می‌کنم و بعد هم برای نماز جمعه و هم برای زیارت به حرم می‌روم، با امام جماعت مسجد هم به حرم نرفتم.چون هنوز تا جلسه دعای ندبه فرصت داشتم؛ خواستم مقداری استراحت کنم.امام رضا (علیه‌السلام) به دلم انداخت نگاهی به گوشی خود بیندازمکه ... ناگهان دیدم من امروز باید حرم بروم! لذا سریع راهی شدم.دم درب حرم بعد از خواندن اذن دخول و سلام و عرض ادب؛ ابتدا و قبل از هر کاری کلی از آقامون تشکر کردم.گفتم: آقای مهربون!از تو ممنونم دلم را به حریمت می‌کشانینگاهم سوی توست دلم سرمست توست.علی موسی الرضا ...یادم از این شعر آمد:کسی قدم به حرم بی‌مدد نخواهد زد بدون واسطه دم از احد نخواهد زدگدای کوی رضا (علیه‌السلام) شو که این امام رئوف به سینه احدی دست رد نخواهد زد.خلاصه یادمون نره اگه توفیق حضور در حریم ملک‌پاسبانش قسمتمون میشه با اذن و توفیق خود آقاست که باید از این بابت خیلی از آقامون ممنون باشیم.البته نمیدونم اونهایی که درخواست شون رو از امام رضا (علیه‌السلام) نمیخوان پیش کی میرن؟!که هر کجا غیر از درب این خانه گمراهی‌ست و بس.سَعِدَ مَنْ والاكُمْ، وَهَلَكَ مَنْ عاداكُمْخاطره‌ای زیبا به نقل از ج.م.پ.بموضوعات مرتبط: ویژه: خاطراتی واقعی ازعنایات امام رضا ومعصومین (ع) ، امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام برچسب‌ها: بنده‌نوازی امام رضا علیه‌السلام بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 15:41

بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 15:41

دقیق یادم نیست که روزهای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) یا یکی از معصومین دیگر (علیهم‌السلام) بود، در رواق امام خمینی (ره) مراسم عزاداری در حال برگزاری بود.جوانی بین جمعیت عزاداران در صفهای دهم تا پانزدهم نشسته بود، چفیه اش را روی سرش کشیده بود و از گریه‌هایش مشخص بود بسیار تحت تاثیر قرار گرفته است.از حال منقلب این جوان بسیار خوشحال شدم. خیلی تمایل داشتم چهره او را نیز ببینم و چند جمله ای با او صحبت کنم ولی روی سر خود چفیه انداخته بود و نمی خواستم او را از حال خوشی که داشت؛ بیرون کنم، خیلی هم دوست داشتم هدیه ای درخور به او تقدیم کنم. پس به ذهنم رسید کاش میشد غذای متبرک مهمانسرای حضرت امام رضا (علیه‌السلام) به طریقی به او برسد.مدتی گذشت، یکی از خدام امام رضا علیه‌السلام از میان جمعیت می‌گذشت و جلو می آمد. با فرد مسن تری که کنار این جوان نشسته بود، با ادب و خوشروئی چند کلامی گفت و یک کارت غذای متبرک به او تقدیم کرد.من به دنبال خادم راه افتادم که به او بگویم که لطفا فیش غذای متبرکی هم به آن جوان بدهید. اما کسی که دنبالش می رفتم اذعان داشت که من نبودم که فیش توزیع میکردم!گویا وی در بین دیگر خادمین محو شد، چون هر چه پرسان کردم آن خادمی را که فیش غذا توزیع کرده بود نیافتم و نهایتا برگشتم تا آن جوان را تا آخر مراسم زیر نظر داشته باشم و گمش نکنم تا بتوانم از او تحقیق کنم.من با خودم گفتم: یا امام رضا (علیه‌السلام)! من برای این جوان فیش غذای متبرک خواسته بودم؛ چرا شما به بغل دستی ایشان عنایت فرمودید؟! درست است که چشم من انحراف دارد؛ اما شما که متوجه و آگاه هستید.کنجکاو شدم و نزدیک فردی که کارت غذای متبرک را گرفته بود رفتم و با او صحبت کردم.مشخص شد که این فرد پدر آن جوان است.به فکر ف بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 19:15

امروز به خاطر مجاورت پست، توفیق دیدار با یکی از دوستان قدیمی به نام م.ن که از خادم انتظامات رواق ها است، نصیب من شد.یکی از عادات پسندیده ایشان این است که همیشه در کشیکهایش با خود شکلات می آورد و بین همکاران و زائران تقسیم می کند.امروز بالاخره دلیل این کار را پرسیدم.او پاسخ داد:زائران غالبا از خادمان انتظاراتی دارند، اگرچه شکلات، هدیه ناقابل و کوچکی است. ولی همراه داشتن شکلات و هدیه کردن آن در شادی زائران مخصوصا بچه ها نقش به سزایی دارد.او هم‌چنین گفت: پدر مرحومم که او هم خادم بود، همیشه با خودش شکلات همراه داشت و در حرم به زائران هدیه می‌کرد. خواهرم امام رضا علیه‌السلام را در صحن خواب دیده بود که روی سر پدرم شکلات می‌ریخت.او افزود: من به دادن شکلات به زائر بسیار اعتقاد دارم و فکر می‌کنم این که کدام شکلات به کدام زائر برسد، از قبل مشخص شده است و ما خادمان عواملی در این مسیر هستیم. حتی محلی که خدمت می کنیم، توسط امام رضا (علیه‌السلام) از قبل تعیین شده است، بنابراین برای تغییر محل پست اصراری ندارم....او به مطلب جالبی در مورد رنگ شکلات‌ها اذعان کرد و گفت:شکلاتهایی که می‌خرم رنگهای مختلفی دارند، (او دست در جیب خود کرد و مشتی شکلات بیرون اورده و نشان داد که رنگهای مختلفی داشتند). جالب است بدانید وقتی اهدای شکلات را به امام رضا (علیه‌السلام) واگذار می‌کنم، رنگ شکلاتی که بدون نگاه کردن به آن از جیب خود بیرون می آورم با رنگ لباس‌های زائر یکی است.وی حتی گفت: بسیار اتفاق افتاده که رنگ شکلاتهایی که برای زوجین یا بچه های دو قلو از جیبم بیرون می آورم یکسان بوده است....مدتی گذشت، در حالی که گرم صحبت بودیم زوجی با یک بچه در بغل از کنار ما عبور کردند و او شکلاتی را از جیبش در آورد و به بچه تق بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 19:15

روز سه شنبه یکی از دوستان خادمم (به نام م.آ) از من خواست که برای کمک برای تهیۀ 1000 غذای گرم بسته بندی بین نیازمندان حاشیۀ شهر مشهد؛ عصر چهارشنبه 1399/10/10 از ساعت 16 تا 19 و صبح پنج شنبه 1399/10/11 از ساعت 8 تا 13 به خیریه ای واقع در پشت باغ نادری چهار راه شهدای مشهد بروم.من گفتم که به دلیل کار کردن زیاد با کلاس های آنلاین خسته شده و دچار ناراحتی ها و دردهایی در ناحیه سر، گردن و چشم شده ام و هنوز سوالات امتحان ترم اوّل را هم طراحی نکرده ام.ایشان گفتند: شما برای کمک بیا، من قول می دهم دردها و ناراحتی هایت کمتر شود.من گفتم قول نمی دهم ولی اگر خواستی بروی خبر بده شاید بتوانم بیایم و در نظر داشتم فقط همان بعد از ظهر بروم و روز بعد به کارهای عقب ماندۀ خود برسم ... بالاخره به حسینیه مذکور رفتیم که خادمان امام رضا (علیه آلاف التّحیه و الثّناء) عمدتاً از کشیک چهارم روز در آشپزخانۀ آن که در توقّف گاه آن مکان قرار داشت؛ مشغول آماده کردن مواد اوّلیه و قرار دادن آنها در دیگ ها برای پخته شدن در روز بعد بودند.با وجود اینکه کمک خاصّی نتوانستم بکنم و آنها زحمت های زیادی می کشیدند ولی بعد از بازگشتن به خانه خیلی زود خوابم برد و در خواب آن شهید بزرگوار را در همان آشپزخانه مشاهده کردم که (با همان لباس های خاکی که در فیلم ها نشان می دهد به عنوان پیش نماز ایستاده یا روی خاکریزی راه می رود؛)مشغول کمک، رتق و فتق امور و راهنمایی افرادی است که در آن آشپزخانه مشغول کار بودند!و این خواب هم زمان با زمان پخش فیلم هایی از شبکه مستند تحت عنوان نگاتیو بود که در مورد رزمندگان و جبهه ها پخش می شود.فردا هم به حسینیه رفتیم و من خیلی مواظب بودم؛ چون احساس می کردم روح بزرگوار بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 340 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:11

[الإحتجاج] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ، عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ لِفَاطِمَةَ: «یَا فَاطِمَةُ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ» قَالَ: فَقَالَ الْمُحَدِّثُونَ بِهَا،قَالَ: فَأَتَاهُ ابْنُ جَرِیحٍ فَقَالَ: یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ حُدِّثْنَا الْیَوْمَ حَدِیثاً اسْتَشْهَرَهُ النَّاسُ،قَالَ: وَ مَا هُوَ؟قَالَ: حُدِّثْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:لِفَاطِمَةَ إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکَ وَ یَرْضی لِرِضاکِ، َقَالَ: فقال علیه السلام نَعَمْ، إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ فِیمَا تَرْوُونَ لِعَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَ یَرْضَی لِرِضَاهُ؟فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ علیه السلام :فَمَا تُنْکِرُونَ أَنْ تَکُونَ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مُؤْمِنَةً یَرْضَی اللَّهُ لِرِضَاهَا؟ وَ یَغْضَبُ لِغَضَبِهَا؟قَالَ: صَدَقْتَ، اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُعلّامۀ طبرسی در کتاب احتجاج  از امام صادق علیه السلام روایت می‌کند که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود:«ای فاطمه! خدای حکیم برای غضب تو غضب می‌کند و برای خشنودی تو خشنود می‌گردد».هنگامی که محدّثین این حدیث را نقل کردند ابن جریح به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت:امروز حدیثی به گوش ما رسید که مردم آن را شهرت داده اند!فرمود: چه حدیثی؟گفت: شما فرموده ای: پیامبر اکرم به فاطمه اطهر فرمود:خدا برای غضب تو غضب می‌کند و برای خشنودی تو خشنود می‌شود. (امام صادق علیه السلام ) فرمود:آری، آیا به ن بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:11

شهید حسن پرنده رضوانیقاسم پرنده رضوانی، فرزند شهید حسن پرنده رضوانی خاطره ای را بدین شرح برای من تعریف کرد:در یکی از سالهایی که به منطقۀ قاسم آباد مشهد نقل مکان کرده بودیم، مسئولین امور فرهنگی شهرداری مشهد به مناسبت هفته دفاع مقدس جهت سرکشی از خانواده های شهدا به همراه رئیس پایگاه بسیج محل به منزل ما آمدند. بعد از اینکه پذیرایی شدند و در خصوص تکریم به شهدا و خانواده شهدا صحبت کردند؛ مادر من خطاب به مهمانانی که از طرف شهرداری آمده بودند، فرمودند: من خیلی ناراحتم از اینکه بعضی خانواده های شهید در کوچه های این محله ساکن هستند ولی اسم کوچه ها به نام آنها نیست، من از شما انتظار دارم اگر می خواهید برای ما کاری انجام دهید؛ در تابلو این کوچه اسم شهید را هم بیاورید. مهمانها هم قول دادند که موضوع را پیگیری کنند. بعد از آن روز کار مادرم پیگیری انجام این امر از شهرداری شده بود. بعد پیگیری‌های مکرّر از انجام این کار نامید شده و دیگر پیگیری نکردند.در یکی از روزها که سر کار بودم گوشی من زنگ خورد، مادرم تماس گرفته بودند، گوشی را جواب دادم. گفتند: خواب پدر را دیده اند با لباس بسیجی و اعلام کردند دیگر نگران نباشید من نگهبان این کوچه و محله شدم. ناگهان من یاد پیگیریهای مادر افتادم. گفتم میتونید برید سر کوچه گفتند: آره، برای چی؟ گفتم: برید تا بهتون بگم. رفتند سر کوچه بعد زنگ زدند و با گریه گفتند تابلو گوچه عوض شده و اسم شهید آورده شده است.آن موقع بود که تازه فهمیدم وقتی قرآن میگوید: گمان نکنید شهیدان مرده اند بلکه شهیدان زنده هستند و نزد خدا روزی میخورند دلیلش چیست.وقتی رییس پایگاه این جریان را شنید، گفت:من از آن زمان هر وقت نام شهیدی را برای هر مکان یا محله ای می ب بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 223 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:11

دیروز بعد از مراقبت امتحان پایه های نهم در مدرسه، خواستم برای عرض سلام به نزدیک حرم بیایم، هوا خیلی گرم بود و در یکی از چهار راه ها ترافیک شدیدی ایجاد شده بود، گفتم از همین خیابان طبرسی سلاعم می کنم خ بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine...ادامه مطلب
ما را در سایت بشارتی از حرم : Enunciatio of the Shrine دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bda بازدید : 79 تاريخ : چهارشنبه 26 شهريور 1399 ساعت: 16:11